فـجـر فیلم فِست

“جدیدترین اخبار و گزارشات فیلمی و فستیوالی در فـجـر فیلم فِست !”

نقد و بررسی All of Us Strangers: اندرو اسکات و پل مسکال در گی ایندی


بهترین صحنه «مرا به نامت صدا کن» ربطی به میوه ندارد، بلکه به گفتگوی باز پدر و پسری مربوط می شود. تیموتی شالامه آنقدر شکننده است که تقریباً سقوط می کند. او که روی مبل نشسته و دستانش را روی هم گذاشته، از اینکه پدرش علت غم و اندوه خود را درک می کند، خشمگین می شود. مایکل استولبارگ به پسر می گوید: «تو آنقدر باهوشی که نمی دانی چیزهایی که هر دو داشتی چقدر کمیاب و خاص بوده است». “شاید من صمیمی بودم، اما هرگز چیزی که شما دو نفر دارید را نداشتم. … اینکه چگونه زندگی می کنید به خودتان بستگی دارد.

مردان همجنس گرا به ندرت چنین پذیرشی را از جانب کسی دریافت می کنند، چه رسد به والدینشان، و شنیدن این کلمات در “مرا به نام خودت صدا کن” کمک زیادی به بسیاری از افرادی که رضایت والدین خود را تجربه نکرده اند، کمک کرده است. زخم انجام شده . نیم دوجین سال بعد، «همه ما غریبه‌ها» اندرو هیگ به‌عنوان یک مرد همجنس‌گرا که هرگز فرصتی برای بیرون آمدن با والدینش نداشت، به‌عنوان امتداد کامل آن صحنه – یا حداقل حسی که برمی‌انگیخت. در بازگشت به خانه از اینکه مامان و بابا منتظر او بودند تعجب کرد. آنها در 11 سالگی در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست دادند، اما آنها کنجکاو و دلسوز هستند و با در آغوش گرفتن و عشق بی قید و شرط از او استقبال می کنند.

اندرو اسکات، بازیگری که بسیاری او را با نام «کشیش داغ» در «فلی‌بگ» می‌شناسند، نقش آدام را بازی می‌کند، روح گمشده‌ای با چشم‌های قهوه‌ای شبنمی که می‌تواند برادر کوچک مارک روفالو باشد. آدام دوباره با والدین مرده خود (کلر فوی و جیمی بل) ارتباط برقرار می کند، درست زمانی که با یک دوست جدید امیدوار کننده، هری (پل مسکال ژولیده و سبیلی) آشنا می شود. هری، تنها ساکن دیگر بلوک برج مدرن آدام در لندن، یک شب با سه چهارم بطری خالی ویسکی در خانه آدام ظاهر شد. او مست و کمی پریشان است و آدام او را می فرستد. اما دفعه بعد که همدیگر را ببینیم اوضاع بهتر خواهد شد اگر هری هوشیار باشد. با پیوند این دو، یک حس تراژدی به وجود می آید زیرا والدین آدام هرگز نمی توانند شریک زندگی را که برای پسرشان ارزش زیادی دارد ملاقات کنند.

اقتباس انگلیسی زبان ساده هیگ که با الهام از رمان تایچی یامادا، نویسنده ژاپنی در سال 1987، الهام گرفته شده است، نوعی داستان عجیب و غریب از ارواح است که همزمان فوق‌العاده لطیف و عمیقاً ویران‌کننده است و به آرامی اسرار خود را فاش می‌کند. هیگ، که بیشتر به عنوان خالق سریال مهم دگرباشان جنسی HBO «نگاه می‌کنم» شناخته می‌شود، از منابع مستقیم استفاده می‌کند و آن را در اطراف قهرمان همجنس‌گرای سازش‌ناپذیر خود پیکربندی می‌کند، و عناصر ماوراء طبیعی را کم‌اهمیت می‌کند و در عین حال یک هسته احساسی منحصربه‌فرد عجیب و غریب را اضافه می‌کند.

آنچه آدام هنگام گفتن «دوست خاص» به مادرش تجربه می‌کند، برای بسیاری از همجنس‌گرایان، حتی آن‌هایی که پدر و مادرشان زنده هستند، اما در را به روی فرزندانشان قفل کرده‌اند و آمادگی پذیرش فرزندانشان را ندارند یا حتی نمی‌شنوند، فانتزی آشنا و احتمالاً محرک است. در مورد جنسیت مهم نیست که ما به خودمان چه می گوییم، این یک ویژگی کاملاً انسانی است که مشتاق پذیرش والدین خود باشیم و دیدن پذیرش آدام برایمان بسیار تأثیرگذار است. مامان در حال مبارزه است و در ذهنیت اواخر دهه 80 که ایدز حکم اعدام بود گیر کرده است. پدر بردبارتر است (و به نظر می رسد به طرز عجیبی در اولین ملاقات پسرش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد).

این فیلم که به عنوان یک تجربه کاتارتیک تصور می‌شود، با مجموعه‌ای از خداحافظی‌های دلخراش به اوج خود می‌رسد، زیرا شخصیت متوجه می‌شود که مهم نیست که چقدر جادویی برای این دیدار دوباره داشته است، او نمی‌تواند ابدیت را در آغوش آنچه می‌توانست باشد بگذراند. یا او می تواند؟ این یک مورد معمولی از «فیلم‌نامه‌درمانی» نیست که در آن عمل فیلم‌سازی در خدمت کاهش آسیب‌های دوران کودکی فیلم‌ساز باشد. در عوض، «همه ما غریبه‌ها» درمانی برای مخاطب است، یا حداقل برای آن بخش خاصی از ما که به شدت به شنیدن حرف‌های پدرمان نیاز دارد: «متاسفم که وقتی گریه می‌کردی هرگز وارد اتاقت نشدم».

هری عملکرد مشابهی را در فیلم ایفا می کند و ثابت می کند که یک عاشق مهربان و با ملاحظه است. او از آدام می پرسد: “چطور تو را می بوسم؟” این صحنه، که در آن دست‌های مرد ران‌های مودار را نوازش می‌کنند و می‌پوشانند و تقریباً از نظر سیاسی به اثبات صریح شادی مشترک مربوط می‌شود، یادآور اولین فیلم قابل توجه آخر هفته هیگ است. این مستقل ساده 2011، از زمانی که توسط مجموعه معیار منتشر شد، کاملاً در چارچوب یک جلسه کشف طولانی بین دو غریبه اتفاق افتاد – یک برخورد شدید همجنسگرایان که در آن رابطه جنسی و صحبت نشان می دهد که این عاشقان چقدر ممکن است با جدایی خود سازگار باشند. تا به راه های جداگانه خود پایان دهند.

هیگ همان حس صمیمیت را در این فیلم به ارمغان می‌آورد، و شخصیت‌هایی را به ما ارائه می‌دهد که مایلند در برابر شریک‌هایی که به سختی می‌شناسند آسیب‌پذیر باشند. البته سکسی است، اما همچنین کاملاً تکان دهنده است، زیرا این نوع صداقت آشکار اساس هر رابطه ای است. تماشای آشنایی آدام و هری با یکدیگر تقریباً به همان اندازه رضایت بخش است که دیدن آدام از حمایت والدینش که نیاز دارد. همانطور که او برای یافتن اطلاعات بیشتر به عقب برمی گردد – برای دیدن والدینش به طور جداگانه با قطار می رود – حس مبهمی از درگیری در فیلم رخ می دهد که نشان می دهد او به چیزی ناسالم چسبیده است و باید ادامه دهد. آیا مادرش می تواند درست بگوید: آیا همجنس گرایی ذاتاً یک زندگی تنهایی است؟ یا همانطور که او اشاره می کند آیا واقعاً اوضاع از زمان مرگ او بهتر شده است؟

هیگ با همکاری تیم جدیدی از همکاران (به ویژه DP Jamie Ramsay و آهنگساز Emilie Levienaise-Farrouch، که هر دو از کهنه‌کارهای Living سال گذشته هستند)، لحن مرزی رویایی را ایجاد می‌کند. همه ما غریبه ها با چهره آدام که در پنجره آپارتمانش منعکس شده شروع می شود، یک موتیف ترسناک که تا انتها ادامه دارد. این فیلم حال و هوای خاصی به سبک A24 دارد و به‌ویژه جنبه‌ی معمایی حافظه‌ی Aftersun را به اشتراک می‌گذارد، بنابراین مناسب است که هیگ مسکال را که نقش پدر راوی را در فیلم بازی می‌کند، انتخاب کند. کل سفر کمتر بر اساس منطق و بیشتر مبتنی بر نوعی شهود احساسی است و به این ترتیب هیچ دو بیننده ای آن را به یک شکل تجربه نمی کنند. چیزی که ممکن است به نظر برخی دستکاری شود، دیگران را باز می کند، زیرا فیلم نوعی ارتباط را ارائه می دهد که بسیار نادر و شاید حتی غیرممکن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *