رمان تحسینشده الکسیس شایتکین در زیر سطح آرام خود، رمان تحسینشده 2020 الکسیس شایتکین، شبیه به آبهای بکر جزیره کارائیب است که در آن واقع شده است. جسد یک دختر جوان آمریکایی در این جزر و مدهای استوایی به ساحل میرود و از آنجا که مرگ او الهامبخش داستان است، «سنت ایکس» ابتدا شخصیت یک فیلم هیجانانگیز را میسازد. بله، کتاب به آرامی جزئیات مرگ نابهنگام او را آشکار می کند. اما داستان در واقع در مورد آنچه اتفاق افتاده نیست، بلکه غم و اندوه، سرزنش و وسواسی است که بازماندگان را در طول زمان می بلعد. این یک مراقبه در مورد تروما است که با تفسیرهای اجتماعی در هم آمیخته و به عنوان ساحلی غیرقابل توصیف از «زن در معرض خطر» مبدل شده است.
اقتباس سری Hulu از Saint X از نزدیک از منبع خود پیروی می کند، که در نهایت به همان اندازه که یک هدیه است، نفرین است. نمایش همچنین تظاهر به یک تریلر جنایی مناسب می کند، سپس به نتیجه ای ظریف و البته ناامیدکننده می رسد، همه با سرعت یک رودخانه تنبل. با توجه به اینکه هم به عنوان یک تریلر روانشناختی و هم به عنوان مطالعه شخصیت موثر است، این ناامید کننده تر است. کسانی که با خواندن رمان خود را برای طعمه و تغییر آماده کردند، به خوبی به سراغ این سریال خواهند رفت، و همچنین هرکسی که به اندازه کافی از رازهایی خسته شده است که دلبستگی به افشای نهایی را کنار گذاشته است. اما کسانی که از سنت ایکس دیدن می کنند و منتظر روایت ساده تری هستند، ممکن است قبل از اینکه جذابیت آن را آشکار کند، علاقه خود را از دست بدهند.
این نمایش روی دو خط داستانی که 20 سال از هم فاصله دارند تمرکز می کند. در گذشته، یک خانواده ثروتمند تعطیلات خود را در Saint X، جزیرهای در دریای کارائیب که بر پایه آروبا قرار دارد، میگذراندند. آنها توماس ها هستند: بیل (مایکل پارک)، همسرش میا (بتسی برانت)، بمب افکن نوجوان آلیسون (دوچوونی غربی) و خواهر کوچکترش دست و پا چلفتی، کلر (کنلی آنایا تاونسند). توماسهای مسنتر روزهای خود را با آفتاب گرفتن و نوشیدن جرعه رم میگذرانند، در حالی که آلیسون آنها را به خاطر سرمایهداری صریح مسخره میکند و کلر بیسر و صدا میکوشد. تنها سه نفر از توماس ها زمانی که آلیسون ناپدید می شود و بعداً مرده پیدا می شود، به خانه باز می گردند. بدگمانی به دو نفر آخری که او با آنها دیده شد، یعنی گوگو (جاش بونزی) و ادوین (جایدن الیجا)، دو همراه از استراحتگاه تونی که خانواده توماس در آن تعطیلات را سپری می کردند، می افتد.
اکنون، دو دهه بعد، کلر به امیلی (آلیسیا دبنام-کری)، مستندساز ساکن در محله ای پرجمعیت کارائیب بروکلین می پیوندد. خانواده او هرگز پس از از دست دادن آلیسون به طور کامل بهبود نیافتند و امیلی با اجمالی از یک رویداد سازنده که به سختی می تواند به خاطر بیاورد گرفتار است. اما عمل متعادل کننده ظریف او زمانی با شکست مواجه می شود که سرنوشت او را با گوگوی خسته از جهان روبرو می کند که از آن زمان به شهر نیویورک نقل مکان کرده است و اکنون با نام تولد خود، کلایو، شناخته می شود. در کلایو، امیلی ارتباط ملموسی با مرگ خواهرش پیدا میکند، کسی که میتواند به او پاسخهایی بدهد که فکر میکند رنجش را کاهش میدهد. با توجه به کلایو، امیلی وارد یک بازی پرتنش موش و گربه می شود و نقش ها دائماً برعکس می شوند.
لیلا گرشتاین، خالق این رمان، با تقطیر مضامین پیچیده رمان به هشت قسمت، کار چشمگیری انجام می دهد. مانند داستان واقعی که الهامبخش رمان بود – ناپدید شدن ناتالی هالووی در تعطیلات کوتاهی در آروبا در سال 2005 – نژاد و پویایی طبقاتی از رویدادها خبر میدهد. توماسها میتوانند منابعی را بسیج کنند که کارکنان هرگز برای رفع نیازهایشان در دسترس نیستند. امتیاز آنها گوگو و ادوین را که در حال حاضر با کسری قابل توجهی به عنوان دو مرد سیاهپوست متهم به تجاوز و قتل یک دختر سفیدپوست آمریکایی متهم شده اند، ضرر می کند. لاگ لاین اولیه نمایش را اینگونه توصیف کرد که “نیلوفر سفید” با “دختر رفته” ملاقات می کند. این توصیف دور از ذهن نیست، اما نشان نمیدهد که «Saint X» چقدر میتواند ظالمانه باشد. بیشتر شبیه این است که «نیلوفر سفید» با «پسر بومی» ریچارد رایت با تمام ناراحتی هایی که به همراه دارد ملاقات می کند.
آخرین اما نه کماهمیت، «Saint X» یک پلتفرم خیرهکننده برای چهار بازیگر جوانی است که آن را گوینده میکنند. ساختار آن بر دو رابطه غیرمتعارف استوار است – بین امیلی و کلایو در حال حاضر و ادوین و آلیسون در گذشته – که یک رشته قوی در داستانی شکل میدهد که همیشه در خطر انحراف در شبکهای از فلاشبکها و جهشهای رو به جلو است. “Saint X” بدون پیچش های نفس گیر از Bonzie، Debnam-Carey، Duchovny و Elijah درمانده خواهد بود. Bonzie به دلیل اینکه یکی از معدود بازیگرانی است که در هر دو دوره زمانی نقش یک شخصیت را بازی میکند، سزاوار این اعتبار است. او دو اجرای تاثیرگذار در یک اجرا دارد، به عنوان گوگوی رمانتیک و ساده لوح و کلایو آسیب دیده و خسته از جهان.
«Saint X» در پایان هشت قسمت خود به بررسی هزینه وسواس و عوارض آسیب پرداخته است. در خوشایندترین شگفتی خود، بی سر و صدا به یک مطالعه متحرک در هویت عجیب و غریب شکوفا شده است. (این خط داستانی که از رمان بسط یافته است، شکلی شبیه به «پریا» اثر نویسنده/کارگردان دی ریس دارد که قسمت اول «سنت ایکس» را کارگردانی کرده است). نتیجه ای رضایت بخش برای کسانی که به دنبال شلوغی ارزان یک داستان پلیسی هستند. برای قتل بیا، خوب، اما برای راز بمان.
سه قسمت اول “Saint X” در 26 آوریل در Hulu پخش شد و قسمتهای جدید پس از آن هر هفته منتشر میشوند.